فین 17 ساله هنوز در سایهی تاریک اسارتش زندگی میکند، اما وقتی خواهرش در رؤیاهایش تماسهایی مرموز از «تلفن سیاه» دریافت میکند و صحنههایی هولناک از تعقیب سه پسر در کمپ زمستانی «آلپاین لیک» میبیند، کابوس دوباره جان میگیرد و ترس به واقعیت بازمیگردد.
داستان در مورد خانواده ای است که برای تفریح به خانه اجارهای مجللی میروند؛ اما با از کار افتادن تمام وسائل الکترونیکی و از راه رسیدن دو غریبه به خانه همه چیز رنگ تاریک و هراس آوری به خود میگیرد.
پس از بیست و پنج سال، سیلوا سوار بر اسبی از صحرا می گذرد تا دوستش کلانتر جیک را ببیند. آنها جشن میگیرند، اما صبح روز بعد جیک به او میگوید که دلیل سفرش رفتن به خاطره دوستی آنها نیست.
«مایلز برون» میلیاردر حوزه تکنولوژی دوستان نزدیکش را برای تعطیلات به جزیرۀ شخصی اش در یونان دعوت می کند و وقتی یکی آن ها به قتل می رسد کاراگاه معروف «بنویت بلانک» برای حل پرونده وارد عمل می شود.
ریموند و ری دو برادر ناتنی هستند و پس از فوت پدر بی عاطفه خود می فهمند که آخرین خواسته او کندن مزارش است. تلخی ها، رازها و خاطرات گذشته زنده می شوند و این دو برادر راهی برای فراموش کردن گذشته و قدمی به سوی آینده پیدا می کنند.