«ایریس» (کیت وینسلت) عاشق مردی شده که قصد ازدواج با زن دیگری را دارد. در این بین٬ «آماندا» (کامرون دیاز) فهمیده است که مردی که با او زندگی می کند نسبت به او بی تفاوت شده است. این دو زن که تا حالا هیچوقت همدیگر را ندیده بودند و 6 هزار مایل با هم فاصله داشتند٬ همدیگر را پیدا می کنند و ...

سال 1713؛ «جان گراهام» فرماندار کل اسکاتلند است و فرمانده ای به نام «آرچیبالد کانینگام» دارد که مردی حیله گر و شمشیرزنی ماهر است. با قتل و غارت و ظلم و ستمی که «کانینگام» به راه اندخته، سرانجام «راب روی»، رهبر کوهپایه نشینان، جلوی او می ایستد…

لئو یک نویسنده ی داستان کوتاه عاشقانه و احساسی بسیار موفق در اسپانیا است که همه او را با اسم مستعارش آماندا گریس میشناسند.بر خلاف داستان های کوتاه عاشقانه اش ، درزندگی عاشقانه خود با مشکل مواجه شده است ...

پسر جوانى که ایتان سالها پیش از چنگ سرخ‏پوست‏ها نجات داده، سرسختانه به جست و جو براى یافتن دختر کوچک‏تر خانواده دبى ادامه می‏ دهند.

کیوکو یک کتابدار دانشگاه است و همچنین به پدر و مادرش در شرکت پاک کننده خشک کمک می کند. او با یک دوست دوران کودکی از همسایگی، کوتا درگیر است. او پسر سازنده توفو محلی است و فعالیت متوسط ​​موفقیت آمیز خود را به عنوان یک کمدین استندآپ آغاز کرده است. یک سخنران مدعو از توکیو بیش از حد عاشق کیوکو می شود و از او می خواهد که با او به خارج از کشور به پکن برود، جایی که او مجبور است چند سال آینده را برای تحقیقات خود بگذراند. اما کیوکو نمی تواند تصمیم بگیرد.

مردی به همراه سه پسرش عاشق خدمتکاری زیبا به نام "آنجلا" می شود.هر کدام از آنها تلاش می کنند از راه مخصوص به خود نظر او را جلب کنند...

«ویکتور» ( لیبرتو رابال ) بعد از آزادی از زندان، هنوز عاشق «الینا» ( فرانچسکا نری ) است. الینا اکنون با مردی بنام «دیوید» ( خاویر باردم ) ازدواج کرده که سابقا یک پلیس بوده و با گلوله اسلحه ویکتور فلج شده است...

در خیابان های سرد شارلوت، جایی که جرم و جنایت در حال افزایش است، یک معامله مواد مخدر که خوب پیش نمی رود، فردی را برای کمک به پلیس به همراه می آورد و ...